به عقیدۀ بسیاری از پژوهشگران، حقوق بینالملل طی قرون اخیر در راستای تحقق اهداف قدرتهای بزرگ و در سایۀ آن شکل گرفته و رشد یافته است. بر این مبنا نقش قدرتهای بزرگ در شکلگیری و توسعه حقوق بینالملل تا حدودی مبهم و متناقض مینماید. در این راستا این سؤال مطرح میشود که «قدرتهای بزرگ نظام بینالملل چرا و چگونه در شکلگیری و گسترش حقوق بینالملل تعیین کننده میباشند؟». قدرتهای بزرگ به علت جایگاهی که به لحاظ توانمندیهای مختلف دارند، از طریق نهادسازی، شکل دادن به معاهدات، تفسیر قوانین و هنجارسازی نقش کلیدی در شکل دادن و گسترش حقوق بینالملل دارند. قواعد حقوقی و نهادهای بینالمللی میتوانند هزینههای حفظ سیستم را کم کنند و بر مشروعیت اقدامات قدرتهای بزرگ بیفزایند. بنابراین پژوهش حاضر مدعی است قدرتهای بزرگ شکل دهنده، تثبیت کننده و حامی قواعد حقوقی میباشند. در این راستا بر مبنای روش توصیفی - تحلیلی و با استفاده از دادههای تاریخی به نقش قدرتهای بزرگ نظام بینالملل در ایجاد و گسترش حقوق بینالملل پرداخته است.