-
-
یکی از ملزومات ورود مناطق گوناگون به جریان جهانی شدن منطقهگرایی است. این مسئله در مورد منطقه آسیای جنوب غربی نیز صادق است. با این حال این منطقه با چالشهایی در مورد همگرایی منطقهای روبهرو است. در این رابطه به نظر میرسد مشکلات تاریخی در روابط کشورهای منطقه با یکدیگر و استمرار برخی تنشها از جمله دلایلی است که روند همگرایی را در منطقه آسیای جنوب غربی کُند میکند. در واقع میتوان استدلال کرد همگرایی منطقهای در این منطقه با سه واکنش روبهرو میشود: عکسالعمل رانشی و منفعلانه از خطر روند فزاینده جهانی شدن به سبک شمال، عکسالعمل کششی برای جذب شدن منفعلانه در آسیای جنوب غربی، و تمهید بسیج پیشدستانه نیروها جهت ستیز علیه شمال. در این رابطه برخی بر وجود اهداف استراتژیک برای تقویت واکنش سوم تأکید دارند. با این حال لازم به ذکر است چنانکه اهداف استراتژیک متضمن خواسته تحمیل آرمانها بر واقعیت اجتماعی همپیمانان باشد، تلاش برای تحمیل «آرمان» بر «واقعیت غیر پذیرا» موجب سقوط آرمان به آرزوهای رؤیاگرایانه میشود.
در توضیح روابط اتحادیه اروپا ـ امریکا یک نگاه فرهنگمحور معتقد است زیرساختهای فرهنگی و تمدنی مشترک، ایالات متحده امریکا و اتحادیه اروپا را به سوی اتخاذ مواضع یکسان و هماهنگ در قبال مسائل بینالمللی هدایت میکند. رویکرد سیاستمحور اما بر این اعتقاد است که اتحادیه اروپا و امریکا کشورهای دموکراتیکی محسوب میشوند که چون صلح لیبرالی میان کشورهای لیبرال و جنگ علیه رژیمهای اقتدارگر تلویحاً یک ارزش محسوب میشود، بنابراین بنیادهای سیاسی ـ ارزشی موجب هماهنگی میان مواضع اتحادیه اروپا و امریکا میشود. دیدگاه سوم براساس رویکرد رئالیستی و قدرتمحور بر این باور است که منافع ملی جوهرة اصلی سیاست بینالملل و قدرت نیز ابزار اصلی در نیل به اهداف محسوب میشود. بنابر این دیدگاه اتحادیه اروپا و امریکا تنها در حوزههایی مواضع همگرا و یکسان دارند که منافع ملی آنها اقتضا میکند. در این مقاله ضمن ارائه چهارچوب نظری پژوهش به بررسی همگرایی و واگرایی در روابط اقتصادی اتحادیه اروپا ـ امریکا، همگرایی و واگرایی در روابط امنیتی ـ سیاسی (درون آتلانتیکی)، و همگرایی و واگرایی در روابط سیاسی ـ امنیتی بینالمللی (فراآتلانتیکی) میپردازیم. همچنین به جایگاه جمهوری اسلامی و منافع آن در روابط دوسوی آتلانتیک اشاره داریم.
کشور پاکستان همواره از اهمیت ژئوپلیتیکی و جایگاه استراتژیکی خاصی، چه در دوران جنگ سرد و چه پس از جنگ سرد نزد امریکا برخوردار بوده است، طوری که اسلامآباد بهعنوان یکی از مهمترین سرپلهای امنیتی و ارتباطی در سیاستهای منطقهای واشینگتن مطرح شده بود. اما با وقوع رویداد 11 سپتامبر 2001 و طرح استراتژی مبازه با تروریسم بهعنوان مفهومی جدید جهت حفظ ثبات استراتژیکی ایالات متحده امریکا، پاکستان با نام خط مقدم جبهه مبارزه علیه تروریسم مورد توجه خاص دولتمردان کاخ سفید قرار گرفت. در حقیقت، امریکا با قرار دادن پاکستان در لبه پرتگاه جنگ و عملیاتی کردن سیاست چماق و هویج، اسلامآباد را وادار به شرکت در ائتلاف ضد تروریسم و همکاری با واشینگتن جهت مجازات عاملان حادثه تروریستی 11 سپتامبر نمود. اما بهرغم پیوستن پاکستان به ائتلاف ضد تروریسم و تعهد برای نبرد با افراطگرایی، زمزمههایی مبنیبر حمایت مخفیانه این کشور از طالبان مطرح میباشد.
بهطور گریزناپذیری موفقیت سیاست خارجی ایران در پیوند با موضوع نفت است. این موفقیت در بهترین حالت زمانی به دست آمده که سیاست خارجی کشور جهتگیری بینالمللی داشته است. این جهتگیری به معنای سازگاری با موازین نظام بینالملل و همکاری منطقهای است تا در پرتو آن، امنیت ملی و رشد اقتصادی کشور ارتقا یابد. حفظ سطح مناسبی از قیمت و تولید که میتواند موتور رشد اقتصادی و برتریِ منطقهای کشور باشد، در گرو جلب همکاری بازیگران بینالمللی و منطقهای و برآورده نمودن انتظارات صلح و امنیت آنان باشد. نوشتار حاضر، این موضوع را در سیاست خارجی جمهوری اسلامی در سالهای 84-1376 بررسی میکند.
سیاست جدید باراک اوباما، رئیس جمهور امریکا در مورد افغانستان و پاکستان در واقع نقشه راه دولت وی در برخورد با مسئله افغانستان قلمداد میشود. این سیاست که به اختصار آف ـ پاک نامیده میشود در کتاب سفید ایالات متحده در مارس 2009 منتشر شده است. در واقع افغانستان و استمرار مشکلات امریکا در این کشور در برخورد با طالبان یکی از مهمترین مسائلی است که دولت اوباما درصدد حل آن در کوتاهترین زمان ممکن میباشد. حال مسئله این است که چه عواملی باعث شد واشینگتن در پی طراحی و تدوین سیاست جدیدی تحت عنوان آف ـ پاک برآید. در این زمینه بهنظر میرسد بهرغم گذشت هشت سال از حضور امریکا و ناتو در افغانستان، موفقیت چندانی در استقرار صلح و ثبات در افغانستان حاصل نشده بود و برعکس طالبان روز به روز قدرتمندتر و توانایی آنها در بیثبات ساختن افغانستان بیشتر شده بود. ازاینرو امریکا راهکارهایی نظیر تغییر در مدیریت جنگی، بازداشتن متحدان منطقهای امریکا از همکاری با طالبان، تلاش برای حل مجموعه مسائل امنیتی در جنوب آسیا و بهرهبرداری بیشتر از ظرفیتهای داخلی افغانستان را مد نظر قرار داده است.
این نوشته با کمکِ سازهای با نام «مهندسی امور بینالملل» و رهیافتِ اقتصاد سیاسی بینالمللی به بررسی رابطه ایران ـ افغانستان با مرحله آغازین ترانزیت ریلی منتهی به حملونقل چندوجهیِ کشور میپردازد تا با گرهگشایی از این بنبست ریلی، چهارچوبهای طرحی جامع، و نقشة راه بینالمللی کاملی برای رفع کلیه مشکلات بینالمللی پیش روی سیاستهای بینالمللیِ راهآهن ایران را ارائه کند. هدف افزایش توانمندی کشور در عرصة بینالمللی بهمنظور پیشرفت و همکاری منطقهای و جهانی در پرتوِ بازسازی کریدورِ تاریخیِ شرقی ـ غربی و بالعکس ایران با افغانستان و دیگر کشورهای مستعدِ همجوار است، کریدوری که نخستینبار، در نظم نخست جهانی/ آسیایی با پیشگامی ایران در پیادهسازی آن بهعنوان سازوکار اصلی قدرتیابی و ثروتیابی جهانی به همراه شاخههای فرعی آن در شمال و جنوب، پر رفتوآمدترین مسیر بینالمللی شد. این نوشته بر آن است که در طرح نهایی ترابری، بار دیگر سیمرغی (مجهز به سیستم حملونقلی مدرن) را از فرودگاه بینالمللی امام خمینی (ره) به پرواز درآورد که پیششرط و نقطه آغاز آن، حملونقل کارا ریلی است.
کشورهای آسیای میانه، قفقاز و روسیه اهمیت ژئوپلیتیکی خاصی برای ایران دارند؛ به این دلیل که نزدیکی جغرافیایی، تجربههای مشترک تاریخی و پیوندهای عمیق فرهنگی، ضرورت شناخت جریانهای مختلف اسلامی را جهت بهرهگیری از آن در راستای منافع ملی و دینی اجتنابناپذیر کرده است. قدرتهای فرامنطقهای فعال در حوزه مطالعاتی مذکور، بهدلیل فضای باز سیاسیِ پس از فروپاشی شوروی و گسترش موج اسلامخواهی، همواره درصدد ایجاد نفوذ در منطقه برآمدهاند. از جمله حرکتهای اسلامی فعال در منطقه که در طول تاریخ (از بدو ورود اسلام تابهحال)، همواره نقش مهمی در میان مردم منطقه داشته، جریان تصوف است که بهرغم تضاد و مبارزة حکومت کمونیستی با چنین جریاناتی، هنوز نزد بسیاری از مردم کشورهای منطقه محبوبیت داشته و مانع مهمی برای گسترش فعالیتهای وهابیت و القاعده در منطقه بهشمار میرود. با توجه به این موارد، نگارندگان درصدد هستند ضمن بررسی نقش تاریخی تصوف در گسترش اسلام در این مناطق، به جریانشناسی تصوف و شناخت رقبای ایران در نحوة مواجهه با تصوف بپردازند تا در نهایت بتوان با ارائه راهکار، برنامة هوشمندانهتری را در خصوص استفادة بهینه از این جریان در گسترش فرهنگ شیعی و ایرانی اتخاذ نمود.