پژوهشـکده تحقیقـات راهبردی
مجمـع تشخیـص مصلـحت نظـامفصلنامه روابط خارجی2008-54196120140321ملتسازی ناکام در پاکستان و چالشهای قومی: مطالعه موردی قوم بلوچ123640FAحنیفه ریگیناصر هادیانJournal Article19700101پاکستان ازجمله دولتهای پسااستعماری است که اقوام مختلفی در آن ساکن هستند. این گروههای قومی از بدو تأسیس این کشور با تأکید بر مؤلفههای زبانی، فرهنگی و قومی خاص خود در صدد استقلال بودهاند. قوم بلوچ یکی از این قومیتها است که از ابتدای جدایی پاکستان از هند همواره امنیت این کشور را به چالش کشیده است. هدف اصلی مقالة پیشرو بررسی سابقۀ ملیگرایی قوم بلوچ و نیز سیاستهای دولت پاکستان در قبال آن با تأکید بر موضوع ملتسازی ناکام در این کشور است. بر این اساس، این پژوهش ضمن بررسی فرایند ملتسازی در پاکستان در پی پاسخ دادن به این پرسش است که چرا قوم بلوچ در پاکستان همواره امنیت این کشور را به چالش کشانده است؟ یافتههای این پژوهش نشان میدهد که ملتسازی ناکام از عوامل مؤثر بر ایجاد گرایشهای واگرایانه قوم بلوچ در کشور چندقومیتی پاکستان بوده است؛ ازاینرو ادعای اصلی پژوهش این است که ضعف و ناکامی پاکستان در فرایند ملتسازی و عدم توانایی آن برای جذب قوم بلوچ در ملت واحد باعث شد این گروه قومی به سمت خطمشی گریز از مرکز سوق داده شود و امنیت پاکستان را به چالش بکشد.پژوهشـکده تحقیقـات راهبردی
مجمـع تشخیـص مصلـحت نظـامفصلنامه روابط خارجی2008-54196120140321چشمانداز موازنه قدرت در روابط هند ـ پاکستان در پرتو تحولات اخیر123641FAبهاره سازمندلقمان قنبریمحمدرضا حقشناسJournal Article19700101هدف از نگارش این مقاله بررسی موازنه قدرت رخداده در آسیا در پرتو رقابتهای هند و پاکستان است. هند و پاکستان از زمان استقلال تاکنون، بهدلیل پیشینه مشترک، نوعی گریز و منازعه نسبت به یکدیگر داشتهاند. آنگونه که پس از آزمایش هستهای 1974 هند، پاکستان بهدنبال حفظ موازنه دفاعی خود با این کشور برآمد. در دهه 1990 نیز دو کشور برای حفظ موازنه قدرت در مقابل یکدیگر، به یک بازدارندگی هستهای دست پیدا کردند و قاعده بازی قدرت در روابط دو کشور تبدیل به حاصلجمع جبری صفر شد. با تحولات و حوادثی که از دهه اول قرن 21 رخ داده است، ازجمله کشته شدن بنلادن، تیرگی روابط پاکستان و امریکا، مبارزه با تروریسم، همکاریهای هستهای و امنیتی هند ـ امریکا و تأثیر این تحولات بر روابط کشورهای منطقه جنوب آسیا با یکدیگر و با قدرتهای خارج از منطقه این پرسش قابل طرح است که چشمانداز موازنه قدرت در روابط دو کشور هند و پاکستان به کدام سو سیر خواهد کرد؟ فرضیه پژوهش حاضر این است که با توجه به حاکم بودن ژئوپلیتیک بحران بر روابط هند و پاکستان در منطقه جنوب آسیا هریک از دو کشور هند و پاکستان سعی دارد به نوعی موازنه قدرت در مقابل دیگری مبادرت ورزد، با اتحاد و ائتلاف با دیگر کشورهای خارج از منطقه جنوب آسیا موازنه را به نفع خود تغییر دهد و بهنوعی با کشورهای فرامنطقهای وارد مناسبات و اتحاد استراتژیک شود. شایان ذکر است که برای بررسی فرضیه مذکور از روش آیندهپژوهانه و با استفاده از تکنیک گذشتهنگری استفاده خواهد شد.پژوهشـکده تحقیقـات راهبردی
مجمـع تشخیـص مصلـحت نظـامفصلنامه روابط خارجی2008-54196120140321سیاست خارجی روسیه در قبال اوکراین: گریزناپذیری بحران123642FAحسین دهشیارJournal Article19700101پیشنهاد امریکا در سال 2008 برای الحاق اوکراین به ناتو در راستای ادغام این کشور در بخش نظامی اروپا و اقدامات بروکسل برای عضویت اوکراین در اتحادیه اروپا بهمنظور یکپارچگی این کشور در بخش اقتصادی اروپا، حساسیت فراوانی را در میان رهبران روسیه بهوجود آورد. با توجه به حاکمیت منطق ارضی قدرت در میان تصمیمگیرندگان روسی واضح بود که تلاش برای الحاق و یکپارچگی اوکراین در منظومههای نظامی و اقتصادی اروپا بهشدت به تشدید حس ناامنی تاریخی در میان نخبگان حاکم در مسکو دامن زند. پرسشی که مطرح میشود این است که منابع شاخص شکلدهنده بحران اوکراین چه منابعی هستند؟ ملاحظات تاریخی و الزامات ژئوپلیتیک روسیه در مورد اوکراین، شکافهای وسیع داخلی اوکراین و ناتوانی غرب و بهویژه امریکا در اطمینان خاطر دادن به روسیه درباره اینکه سیاستها در مورد اوکراین در راستای تهدید نمیباشند، بحران اوکراین را گریزناپذیر ساخت.پژوهشـکده تحقیقـات راهبردی
مجمـع تشخیـص مصلـحت نظـامفصلنامه روابط خارجی2008-54196120140321روابط ایران و هند: فرصتها و محدودیتها123643FAسجاد بهرامی مقدم0000-0002-0821-8763سید امیر نیاکوئی0000-0001-8865-8824Journal Article19700101ایران و هند در دهه گذشته روابط پیچیدهای داشتهاند. هند از طرفی بهرغم دههها سیاست جهانسومگرایانه، در چندین حوزه مختلف علیه ایران با ایالات متحده همکاری کرده و از دیگر سو هرگز شریکی تمامعیار برای ایالات متحده علیه ایران نبوده است. چرا هند آنگونه که میبایست انتظارات ایران را در حوزههای مختلف برآورده کند عمل نکرده است؟ فرصتهای گسترش روابط ایران و هند کدامند و چه عواملی نقش محدودکننده در روابط این دو کشور داشتهاند؟ فرضیهای که این پژوهش مطرح میکند این است که ایران و هند در زمینههای سیاسی، اقتصادی بهویژه انرژی و کریدورهای ارتباطی، فرصتهایی برای همکاری یافتهاند که بر منافع ایالات متحده، اسرائیل و اعراب حوزه خلیج فارس تأثیر گذاشته است؛ بهطوریکه این بازیگران در راستای تأمین منافع خویش بر پیوندهای ایران و هند تأثیری محدودکننده داشتهاند. البته منافع ایران و هند بیش از فشارهای خارجی بر روابط دو کشور تأثیرگذار بوده است. این پژوهش از چشمانداز نظریه موازنه منافع و به روش تبیینی به بررسی فرصتها و محدودیتهای روابط ایران و هند پرداخته است. از چشمانداز این نظریه، هند قدرتی نوظهور با اهداف تجدیدنظرطلبانه محدود و ایران دولتی با اهداف تجدیدنظرطلبانه نامحدود است؛ بنابراین دو دولت راهبردهای متفاوتی نسبت به نظم بینالمللی دارند لذا شکلگیری اتحاد راهبردی بین دو کشور دشوار است.پژوهشـکده تحقیقـات راهبردی
مجمـع تشخیـص مصلـحت نظـامفصلنامه روابط خارجی2008-54196120140321تحلیل انقلاب لیبی و چالشهای فراروی حکومت پسااقتدارگرا از منظر بحران هویت و آمریت123644FAخلیلالله سردارنیا0000000320332312رضا عموییJournal Article19700101وقوع انقلابها و جنبشهای اجتماعی اخیر در شمال افریقا و خاورمیانه منجر به توجه فزاینده تحلیلگران به این پدیدههای نسبتاً غیرمنتظره شد و وقوع چالشهای سیاسی در مقابل این حرکتها در دو سال اخیر نیز بر شدت توجه و بررسیهای تحلیلی افزود. در این نوشتار، نگارندگان درصدد هستند با رویکرد روشی تبیینی جامعهشناختی سیاسی و تاریخی به این سؤالات پاسخ دهند که: انقلاب لیبی بهلحاظ ماهوی چه تفاوتی با انقلاب مصر و تونس داشت؟ مهمترین کنشگران در این انقلاب چه بودند؟ و مهمترین چالشهای سیاسی و اجتماعی انقلاب لیبی در حال حاضر چه هستند؟ در پاسخ به این سؤالات باید گفت انقلاب لیبی به دلایلی همچون ساخت اجتماعی ریشهدار قبیلهای ـ طایفهای و چیرگی شدید پیوندهای مرتبط با این ساخت اجتماعی بر پیوندهای مدنی و ضعف شدید نهادهای مدنی دارای ماهیت متفاوتی با انقلابهای مصر و تونس بود. در این انقلاب، کنشگران قبیلهای و طایفهای نقش مهمتری نسبت به کنشگران مدنی ایفا کردند. انقلاب لیبی در روند دموکراسی و دولتسازی مقتدر فراگیر و دموکراتیک با چالشهای مهمی همچون: بحران هویت ناشی از تعارضات شدید قبیلهای، تعارضات اسلامگرایان با حکومت و بحران اقتدار یا آمریت و ناامنی ناشی از خشونتهای کنشگران قبیلهای و اسلامگرایان تندرو سلفی مواجه بوده است.پژوهشـکده تحقیقـات راهبردی
مجمـع تشخیـص مصلـحت نظـامفصلنامه روابط خارجی2008-54196120140321نظم نامتقارن سیستمهای پیچیده و آشوب و راهبرد دفاع جامع در سیستم بازدارندگی123645FAفرهاد قاسمیJournal Article19700101در تاریخ روابط بینالملل بازدارندگی بهعنوان یکی از مهمترین سیستمهای مدیریت نظم و حفظ امنیت مطرح بوده است. اما با تحول سیستم بینالملل، راهبردها و سازههای آن نیز متحول شد. در این میان شکلگیری سیستمهای پیچیده و آشوب سبب تغییر راهبردهای چنین سیستمی شده است؛ به همین سبب این پرسش اساسی مطرح میشود که تحول سیستم جهانی و شبکهای شدن آن در قالب سیستمهای پیچیده و آشوب چه تأثیری بر اصول منطقی و فیزیکی (سازه فیزیکی) راهبرد دفاعی سیستم بازدارندگی برجای میگذارد؟ در همین راستا با شکلگیری نظم نامتقارن، راهبردهای دفاعی سیستم بازدارندگی تغییر خواهد کرد و مقاله استدلال میکند که راهبرد دفاع جامع بهعنوان الگوی حاکم در بازدارندگی در چنین نظمی مطرح میشود و اصل توازنسازی، همپایانی؛ همزمانسازی ارتباطات و همافزایی؛ برونگرایی در سیستم؛ شبکهای کردن سیستم؛ چندسطحی نمودن شبکه؛ شاخهای نمودن سیستم بهعنوان اصول منطقی دفاع جامع مطرح و دفاع شبکهای سیبرنتیک بهعنوان شکل فیزیکی چنین دفاعی مطرح میشود. برای پاسخ به پرسش اصلی و بررسی فرضیه نیز ضمن بهرهمندی از مدلسازی قیاسی ابتدا چارچوب نظری و مفهومی مطالعه راهبرد دفاع جامع در نظم نامتقارن مطرح میشود. در قسمت دوم عناصر تحلیلی نظم نامتقارن در سیستمهای پیچیده و آشوب مورد بررسی قرار میگیرد. در بخش سوم چارچوب تحلیلی عناصر بازدارندگی در نظم نامتقان ترسیم میشود.پژوهشـکده تحقیقـات راهبردی
مجمـع تشخیـص مصلـحت نظـامفصلنامه روابط خارجی2008-54196120140321چالشهای پیش روی امنیت اجتماعی در اروپا بعد از 11 سپتامبر123646FAرکسانا نیکنامیJournal Article19700101امنیت اجتماعی از رویکردهای متأخر در مطالعات امنیت بهویژه در میان اروپاییان بوده است و نوواقعگرایانی چون باری بوزان و اندیشمندان مکتب کپنهاک را در توضیح معماهای امنیت در سطوح درون دولتی و میاندولتی یاری داده است. تهدیدات امنیت اجتماعی ممکن است شامل مواردی چون ممنوعیت بهکارگیری زبان، نام و یا لباس خاص یا تبعید و کشتار اعضای یک اجتماع هویتی باشد و ابزار هویت آنها را امکانناپذیر کند. بر این اساس، مقاله حاضر با عملیاتی کردن مفهوم معمای امنیتی در سطح دروندولتی، بر آن است تا هویتهای متمایز خودی و دیگری در روابط اجتماعی را بازنمایی کند. دیدگاه رسمی اتحادیه اروپا از مفهوم امنیت اجتماعی بسیار سطحی بوده و از این موضوعات فاصله شگرفی دارد. اما نیازهای جامعه امروز نگاه عمیقتر به بعد اجتماعی امنیت را ضروری میکند. پرسش اصلی این پژوهش بر این اساس است که امنیت اجتماعی در سیاستهای اتحادیه اروپا چه جایگاهی دارد و وضعیت آن به چه صورت است؟ برای پاسخ صحیح به این پرسش این مفروضه درنظر گرفته شده است که تأمل در رهیافت امنیت اجتماعی با هدف تبیین نسبت نظری امنیت و هویت بسیار مهم است؛ بهگونهای که بقا و دوام هر جامعهای منوط به حفظ هویت آن است. بنابراین موضوع امنیت اجتماعی در اروپا عمیقاً بعد هویتی دارد و با دیدگاه رسمی فاصله دارد. هدف این پژوهش بررسی آنچه هست و آنچه باید باشد از مفهوم امنیت اجتماعی در اروپا بهویژه پس از حادثه 11 سپتامبر است.