ایران و هند در دهه گذشته روابط پیچیدهای داشتهاند. هند از طرفی بهرغم دههها سیاست جهانسومگرایانه، در چندین حوزه مختلف علیه ایران با ایالات متحده همکاری کرده و از دیگر سو هرگز شریکی تمامعیار برای ایالات متحده علیه ایران نبوده است. چرا هند آنگونه که میبایست انتظارات ایران را در حوزههای مختلف برآورده کند عمل نکرده است؟ فرصتهای گسترش روابط ایران و هند کدامند و چه عواملی نقش محدودکننده در روابط این دو کشور داشتهاند؟ فرضیهای که این پژوهش مطرح میکند این است که ایران و هند در زمینههای سیاسی، اقتصادی بهویژه انرژی و کریدورهای ارتباطی، فرصتهایی برای همکاری یافتهاند که بر منافع ایالات متحده، اسرائیل و اعراب حوزه خلیج فارس تأثیر گذاشته است؛ بهطوریکه این بازیگران در راستای تأمین منافع خویش بر پیوندهای ایران و هند تأثیری محدودکننده داشتهاند. البته منافع ایران و هند بیش از فشارهای خارجی بر روابط دو کشور تأثیرگذار بوده است. این پژوهش از چشمانداز نظریه موازنه منافع و به روش تبیینی به بررسی فرصتها و محدودیتهای روابط ایران و هند پرداخته است. از چشمانداز این نظریه، هند قدرتی نوظهور با اهداف تجدیدنظرطلبانه محدود و ایران دولتی با اهداف تجدیدنظرطلبانه نامحدود است؛ بنابراین دو دولت راهبردهای متفاوتی نسبت به نظم بینالمللی دارند لذا شکلگیری اتحاد راهبردی بین دو کشور دشوار است.