پژوهشـکده تحقیقـات راهبردی
مجمـع تشخیـص مصلـحت نظـامفصلنامه روابط خارجی2008-54198220160621The Nature of Foreign Policy Analysisماهیت تحلیل در سیاستخارجی123703FAسید جواد طاهاییJournal Article19700101چرا تحلیلهای ما از سیاستخارجی ایران همواره و ازجمله در دوران جمهوری اسلامی، فایده و کارآیی کافی برای دستگاه دیپلماسی ایران نداشته است؟ یک پاسخ آن است که رسیدن به یک مبنای ایرانیِ تجربهشده در تحلیلهای سیاستخارجی، فقط با اولویت دادن به مصلحت دولت و در این زمان، مصلحت دولت جمهوری اسلامی ممکن میشود. اگر بکوشیم به سیاستخارجی کشور خود و تحولات سیاست بینالملل از موضعی کلی و جهان-باورانه بنگریم، اگر بخواهیم آن را بدون ارتباطی حساسیتمند با نهاد دولت خود در نظر بگیریم، اگر آنها را کمابیش مرتبط با دیپلماسی دولتِ موجود کشورمان درنظر نگیریم، به عنوان یک "انسان طبیعی" یا بشریتی عمومی و جهانی به سیاستخارجی کشورمان نگریستهایم؛ این داوری و قضاوت از آنروست که نمیتوان همزمان انسانی ملی و جهانی بود، یا نمیتوان همزمان تصوراتی ملی و جهانی داشت؛ وانگهی، نمیتوان اول فردی جهانی و سپس فردی ایرانی بود بلکه فقط میتوان اول ملی یا بومی و سپس جهانی بود.https://frqjournal.csr.ir/article_123703_d1c1a203af2786790bcca9c34cd8429b.pdfپژوهشـکده تحقیقـات راهبردی
مجمـع تشخیـص مصلـحت نظـامفصلنامه روابط خارجی2008-54198220160621Western Threats, Russia’s Perception and the Ukraine Crisisتهدید غرب، برداشت روسیه و بحران اوکراین123704FAسیدجلال دهقانی فیروز آبادیمنوچهر مرادیJournal Article19700101در شرایطی که نزدیک به سه سال از آغاز بحران اوکراین و سرنگونی دولت طرفدار مسکو در کییف میگذرد، طرح دیدگاههای متفاوت در خصوص رفتار روسیه در قبال بحران اوکراین همچنان ادامه دارد. غالب نظرات ارایه شده، مواضع مسکو را متاثر از رویکرد تهاجمی و نوامپریالیستی روسیه در دوره زمامداری ولادیمیر پوتین میدانند. مقاله حاضر در پاسخ به چرایی رفتار روسیه، تئوری موازنه تهدید استفن والت را به خدمت گرفته و این فرضیه را به آزمون خواهد گذاشت که برداشت مسکو از تهدیدات سیاسی - امنیتی غرب در محیط امنیتی خود، مهمترین عامل در شکلگیری رفتار این کشور در قبال تحولات اوکراین است. در جهت تبیین موضوع، ضمن بررسی کلی تحولات اوکراین، به مناسبات روسیه و غرب، تلاش غرب بهویژه امریکا برای نفوذ در حوزه مشترکالمنافع پرداخته خواهد شد. همچنین، تلاش خواهد شد تا برداشت روسیه از تهدید غرب، با مروری بر گرایشات فکری و اظهارات مقامات روسی و همچنین مفاد اسناد سیاسی - امنیتی بالادستی تشریح شود.https://frqjournal.csr.ir/article_123704_58fba316ca85050a1a3831ad3362302e.pdfپژوهشـکده تحقیقـات راهبردی
مجمـع تشخیـص مصلـحت نظـامفصلنامه روابط خارجی2008-54198220160621Immigration and Radicalism in the European Unionمهاجرت و رادیکالیسم دراتحادیه اروپا123705FAمهدی محمدنیا0000-0002-0381-6756Journal Article19700101موج جدید مهاجرت به کشورهای اروپایی از زمان شکلگیری جنگ داخلی سوریه آغاز شد. اوج این بحران به اوایل سال 2015 برمیگردد که کشورهای اروپایی شاهد سیل عظیمی از مهاجرین و آوارگان جنگی بودهاند که عمدتا از کشورهای بیثبات خاورمیانه از جمله سوریه، عراق، افغانستان و لیبی که درگیر جنگ داخلی تروریستی هستند، روانه اروپا شدهاند. بهگونهای که میتوان گفت همواره یک رابطه مستقیمی بین نابسامانیهای سیاسی-امنیتی در آسیا و افریقا و گسترش روند مهاجرت به اروپا وجود داشته است. بحران مهاجرت در اروپا بهویژه از زمان یازده سپتامبر وارد فاز جدیدی شده است و ماهیت بحران از موضوعات اقتصادی و اجتماعی به موضوع امنیتی تغییر پیدا کرده است و این مسئله چالشهای متعددی را فراروی دولتهای اروپایی قرارداده است. این روند با شکلگیری بحران داعش در سوریه و عراق و موج جدید مهاجرت به اروپا تشدید شده است. بر این اساس، این مقاله تلاش دارد تا نوع رویکرد کشورهای اروپایی به موج جدید مهاجرت را مورد بررسی قراردهد. سئوال اصلی مقاله این است که «چه چالشها و تهدیداتی فراروی دولتهای اروپایی در برخورد با پدیده مهاجرت مسلمانان قراردارد؟» فرضیه مقاله این است که دولتهای اروپایی مهاجرت را مهمترین تهدید علیه امنیت اجتماعی و فرهنگی خود تلقی میکنند و این منجر به امنیتی شدن مهاجرت در کشورهای اروپایی شده است.https://frqjournal.csr.ir/article_123705_7e9f2d162ad78e67a453cfaf029a5ed4.pdfپژوهشـکده تحقیقـات راهبردی
مجمـع تشخیـص مصلـحت نظـامفصلنامه روابط خارجی2008-54198220160621Canadian Foreign Policy: between Expansion and Contractionکانادا در کشاکش قبض و بسط سیاست خارجی123706FAمسعود اسلامیJournal Article19700101از اوایل قرن بیست و یکم به ویژه از زمان روی کار آمدن محافظهکاران، تغییرات و چرخشهای اساسی در رویکردهای سیاسی و بینالمللی کانادا به وجود آمد که دلالت بر گسست از سنتهای اعتدال و چندجانبهگرایی و پیوست با رویههای افراطی، یکجانبهگرایی و تقویت نظامیگری در سیاست خارجی این کشور دارد. از اینرو میتوان از نوعی قبض و بسط در سیاست خارجی کانادا سخن گفت که تحتتأثیر سیاست داخلی در برهههای زمانی مختلف، موجب کشاکش میان گرایش به واقعگرایی و محافظهکاری از یکسو و گرایش به آرمانگرایی و لیبرالیسم از سوی دیگر شده است. این مقاله درصدد واکاوی ریشههای سیاسی و تبیین نمودهای قبض و بسط در سیاست خارجی کانادا است. بدین منظور ابتدا به تبیین و تحلیل مبانی سیاسی و راهبردی سیاست خارجی کانادا میپردازد و با ارزیابی کارشناسانهای از عوامل تعیینکننده در شکلگیری و روند تحول تاریخی سیاست خارجی کانادا، نقاط عطفی که نمایانگر تناوب قبض و بسط در سیاست خارجی کانادا بوده است را شناسایی و تحلیل مینماید. سپس با تبیین سنت چندجانبهگرایی در تقابل با گرایش محافظهکاری در سیاست خارجی کانادا چنین نتیجه میگیرد که این کشور در حال انتقال از یک دوره انقباض و اقتدارگرایی متصلب و عملگرایی تندروانه به دوران انبساط و بازسازی سنت چندجانبهگرایی است، هرچند که در مسیر این انتقال با چالشهای سخت داخلی و خارجی مواجه است.https://frqjournal.csr.ir/article_123706_7d29e6bbdf5157193974748ac264f752.pdfپژوهشـکده تحقیقـات راهبردی
مجمـع تشخیـص مصلـحت نظـامفصلنامه روابط خارجی2008-54198220160621Iran and India: An Analysis of the Unfulfilled Strategic Partnershipروابط ایران و هند: تحلیلی بر یک مشارکت استراتژیک ناتمام123707FAمحمد سلطانی نژادJournal Article19700101هند با برخورداری از منابع کلان طبیعی و انسانی، یک اقتصاد رو به رشد و جغرافیایی که در محیط امنیتی و استراتژیک ایران قرارمیگیرد، یکی از مهمترین گزینهها برای برقراری روابط پایدار و قابل اتکاء سیاسی برای جمهوری اسلامی ایران به شمار میآید. با این حال، ظرفیتهای اقتصادی، تجاری و فرهنگی و نیز تلاشهای دیپلماتیک، تاکنون به برقراری یک رابطه سیاسی پایدار و قابل اعتماد میان دو کشور منجر نشده است. بر این اساس، مقاله پیشرو در پی پاسخ دادن به این پرسش است که به چه دلیل یا دلایلی، تلاشها برای ایجاد یک رابطه استراتژیک میان ایران و هند، با شکست مواجه شده و دو کشور نتوانستهاند تاکنون دست به ایجاد یک مشارکت پایدار بزنند؟ در پاسخ به این پرسش، نویسنده این فرضیه را به آزمون میگذارد که تفاوت در هدف و جهت رابطه ایران و هند، بهگونهای که برای ایران ایجاد موازنه در برابر امریکا و برای هند همکاری با ایران در کنار امریکا است، به ناکام ماندن تلاشها برای برقراری یک رابطه استراتژیک میان دو کشور انجامیده است. نویسنده از نظریه موازنه نرم برای تحلیل رابطه ایران و هند، زمانی که عامل امریکا به عنوان یکی از متغیرهای اثرگذار بر روابط مطرح است، استفاده کرده است.https://frqjournal.csr.ir/article_123707_dc9ad7bec715ce6eee40523f340a6741.pdfپژوهشـکده تحقیقـات راهبردی
مجمـع تشخیـص مصلـحت نظـامفصلنامه روابط خارجی2008-54198220160621Testing the Applicability of the US-China Detente Model to Iran-US Relationsامکان کاربرد الگوی تنشزدایی امریکا- چین در روابط ایران و امریکا123708FAجلیل بیاتمحمد حسین جمشیدیJournal Article19700101در پی رخداد اشغال سفارت امریکا در تهران، روابط رسمی و دیپلماتیک میان ایران و امریکا قطع شد. اگرچه در طول این سالها تلاشهایی برای نزدیکی دو کشور صورت گرفته، اما همچنان قطعی روابط پابرجاست. در این میان برخی تحلیلگران معتقدند الگوی تنشزدایی امریکا - چین که در دهه هفتاد میلادی توانست به بیش از بیست سال قطعی روابط میان این دو کشور پایان دهد، در مورد رابطه ایران و امریکا نیز قابل اجرا است. وجود برخی شباهتها میان ایران و چین (همچون انقلابی بودن دو کشور، استقلالطلبی در سیاست خارجی و...) از یکسو و روابط این دو با امریکا (همچون قطع رابطه با وقوع انقلاب، رویارویی مستقیم نظامی با امریکا و...) از سوی دیگر، این گزاره را تقویت میکند. این پژوهش این امکان را با این پرسش مورد بررسی قرارداده است: آیا میتوان با استفاده از الگوی تنشزدایی امریکا - چین در دهه هفتاد میلادی، به احیای روابط ایران - امریکا اقدام کرد؟ در پاسخ با بررسی موضوع دریافتیم وجود برخی تفاوتها در سطح سیستمیک همچون ماهیت متفاوت نظام بینالملل در دهه 70 میلادی و پس از جنگ سرد از یکسو و برخی تفاوتها در سطح داخلی و فردی همچون سطح قدرت متفاوت چین و ایران، شرایط داخلی متفاوت دو کشور، تصورات و برداشتهای متفاوت رهبران دو کشور نسبت به امریکا و... از سوی دیگر، امکان کاربرد الگوی تنشزدایی امریکا - چین در روابط ایران و امریکا وجود ندارد.https://frqjournal.csr.ir/article_123708_9cfdee90bc243cc86af8fb312b07a034.pdfپژوهشـکده تحقیقـات راهبردی
مجمـع تشخیـص مصلـحت نظـامفصلنامه روابط خارجی2008-54198220160621Iran’s Nuclear Dilemma: Calculating the Political Logic of Actorsمعمای هستهای ایران و سنجش منطق سیاسی بازیگران123709FAعلیاکبر جعفری (a.jafari@umz.ac.ir)وحید ذوالفقاریJournal Article19700101مسئله هستهای تهران به عنوان پیچیدهترین موضوع سیاسی بینالمللی تهران پس از جنگ هشت ساله، سیاستهای اعلانی و اعمالی گوناگونی را از سوی بازیگران سیاسی متبادر ساخته است. اهتمام اصلی این پژوهش، کشف منطق سیاسی و سنجش رفتاری بازیگران است. تقابل ادراک و تفاوت سطح بین تهران و غرب از سیاست هستهای، فرضیه اصلی مقاله است. در حالی که از منظر اعلانی، تهران منطق سیاسی هستهای خود را با پارادایم هنجاری و همسازی با رژیم بینالمللی تشریح مینماید، از منظر اعمالی با پارادایم امنیتی و ژئوپلیتیک منازعهگرای منطقهای تفسیر میکند. همچنین، منطق سیاسی غرب در سطح اعلانی با پارادایم امنیت، تهدید و تولید بازدارندگی و در سطح اعمالی با الگوی هنجاری و رژیم بینالمللی و محدودیت حداکثری برای ایران و جلوگیری از ظهور بازیگران هستهای جدید خوانش پیدا میکند. از سوی دیگر، در حالی که ایران سیاستهای هستهای را در سطح منطقهای و فرامنطقهای و تولید بازدارندگی تبیین مینماید، غرب سیاستهای هستهای تهران را در سطح بینالمللی و به عنوان نظم ریز بینالملل تلقی مینماید. بدین ترتیب، پژوهش حاضر با کاربست تئوری مدیریت منازعه و روششناسی تحلیلی- مقایسهای به سنجش فرضیه میپردازد. براساس یافتههای پژوهش، پایایی دیپلماسی قدرتمحور و نسل نخست مدیریت منازعه و عدمگذار به سوی نسل دوم مدیریت منازعات، مسئله هستهای تهران را به چالش بینالمللی تبدیل ساخته است.https://frqjournal.csr.ir/article_123709_fc80b0f7c2aa621d577835e14ae2a8d9.pdf