در طی بیش از دو دهه گذشته، دولت عربستانسعودی سیاست خارجی انفعالی و حفظ وضع موجود در هر شرایطی و هزینههای مترتب در منطقه را به مرور از چشمانداز استراتژیک خود دور ساختهاست. در طی دهههای متمادی که این کشور با دو خطر موجودیتی در سطح منطقهای و بینالمللی روبرو بود، رهبران سیاسی حاکم، امکانپذیرترین و شدنیترین سیاست را همان پیروی از خطمشیهای انفعالی و نزدیکی وسیع و همهجانبه با امریکا در راستای این درک قراردادند. اما از زمان محرزشدن افول جنگ سرد عربی در منطقه و پایان جنگ سرد در سطح بینالمللی، عربستان تغییر عمدهای را در قلمرو سیاست منطقهای خود، پیریزی کرد. ; عملکرد دولت عربستانسعودی از زمان پایان رسمی و غیررسمی این دو جنگ سرد و بالاخص اقدامات این کشور در رابطه با جنبشهای اجتماعی در جهان عرب، به طور مشخص و بارزی تجلیگر جایگزینی سیاستهای انفعالی با سیاستهای کنشگرایانه و پیشقدمی در برهمزدن وضع موجود در صورت توجیهپذیر بودن آن است. ; سئوال مقاله این است که چه الزامات و مولفههایی عربستانسعودی را به سوی ایفای نقش بازیگر کنشگر و فعال در سطح منطقه و تلاش برای تأثیرگذاری فزونتر بر معادلات قدرت در صحنه داخلی کشورهای منطقه سوق دادهاست. ; فرضیه مقاله بر این ایده استوار است که به دنبال افول جنگ سرد عربی در سطح منطقه و پایان جنگ سرد در سطح نظام بینالملل که محو خطر موجودیتی علیه عربستان را رقمزد، در طی بیش از دو دهه گذشته عربستانسعودی سیاست بسط نفوذ سیاسی و اشاعه ارزشهای موردنظر را که در بستر جنبشهای اجتماعی شکلگرفته در جهان عرب فرصت تجلی وسیعتر را پیدا کرده بود، پیگرفتهاست. ;