امنیت اجتماعی از رویکردهای متأخر در مطالعات امنیت بهویژه در میان اروپاییان بوده است و نوواقعگرایانی چون باری بوزان و اندیشمندان مکتب کپنهاک را در توضیح معماهای امنیت در سطوح درون دولتی و میاندولتی یاری داده است. تهدیدات امنیت اجتماعی ممکن است شامل مواردی چون ممنوعیت بهکارگیری زبان، نام و یا لباس خاص یا تبعید و کشتار اعضای یک اجتماع هویتی باشد و ابزار هویت آنها را امکانناپذیر کند. بر این اساس، مقاله حاضر با عملیاتی کردن مفهوم معمای امنیتی در سطح دروندولتی، بر آن است تا هویتهای متمایز خودی و دیگری در روابط اجتماعی را بازنمایی کند. دیدگاه رسمی اتحادیه اروپا از مفهوم امنیت اجتماعی بسیار سطحی بوده و از این موضوعات فاصله شگرفی دارد. اما نیازهای جامعه امروز نگاه عمیقتر به بعد اجتماعی امنیت را ضروری میکند. پرسش اصلی این پژوهش بر این اساس است که امنیت اجتماعی در سیاستهای اتحادیه اروپا چه جایگاهی دارد و وضعیت آن به چه صورت است؟ برای پاسخ صحیح به این پرسش این مفروضه درنظر گرفته شده است که تأمل در رهیافت امنیت اجتماعی با هدف تبیین نسبت نظری امنیت و هویت بسیار مهم است؛ بهگونهای که بقا و دوام هر جامعهای منوط به حفظ هویت آن است. بنابراین موضوع امنیت اجتماعی در اروپا عمیقاً بعد هویتی دارد و با دیدگاه رسمی فاصله دارد. هدف این پژوهش بررسی آنچه هست و آنچه باید باشد از مفهوم امنیت اجتماعی در اروپا بهویژه پس از حادثه 11 سپتامبر است.