چرا تحلیلهای ما از سیاستخارجی ایران همواره و ازجمله در دوران جمهوری اسلامی، فایده و کارآیی کافی برای دستگاه دیپلماسی ایران نداشته است؟ یک پاسخ آن است که رسیدن به یک مبنای ایرانیِ تجربهشده در تحلیلهای سیاستخارجی، فقط با اولویت دادن به مصلحت دولت و در این زمان، مصلحت دولت جمهوری اسلامی ممکن میشود. اگر بکوشیم به سیاستخارجی کشور خود و تحولات سیاست بینالملل از موضعی کلی و جهان-باورانه بنگریم، اگر بخواهیم آن را بدون ارتباطی حساسیتمند با نهاد دولت خود در نظر بگیریم، اگر آنها را کمابیش مرتبط با دیپلماسی دولتِ موجود کشورمان درنظر نگیریم، به عنوان یک "انسان طبیعی" یا بشریتی عمومی و جهانی به سیاستخارجی کشورمان نگریستهایم؛ این داوری و قضاوت از آنروست که نمیتوان همزمان انسانی ملی و جهانی بود، یا نمیتوان همزمان تصوراتی ملی و جهانی داشت؛ وانگهی، نمیتوان اول فردی جهانی و سپس فردی ایرانی بود بلکه فقط میتوان اول ملی یا بومی و سپس جهانی بود.